"کینه ، خصلت انسانی نیست"
دیر زمانی نیست که دریافته ام که وقتی از کسی رنجش و کینه ای به دل می گیرم، درحقیقت برده او می شوم...؛
او افکارم را تحت کنترل خود می گیرد...؛
اشتهایم را ازبین می برد...؛
آرامش ذهن و نیات خوبم را می رباید...؛
لذت کار کردن را از من می گیرد...؛
اعتقاداتم را ازبین می برد و مانع از استجابت دعاهایم می گردد...؛
او آزادی فکرم را می گیرد
و هرکجا که می روم، برایم مزاحمت ایجاد می کند...؛
هیچ راهی برای فرار از او ندارم...؛
تا زمانی که بیدارم، بامن است و وقتی که خوابیده ام، وارد رویاهایم می شود...؛
وقتی مشغول رانندگی هستم یا وقتی در محل کار خود هستم، کنارم است.
هرگز نمی توانم احساس شادی و راحتی کنم...؛
او حتی بر روی تُنِ صدایم نیز تاثیر می گذارد...؛
او مجبورم می کند تا به خاطر سوء هاضمه، سَر دَرد و یا بی حالی دارو مصرف کنم...؛
او لحظات شاد و فَرح بخش زندگی را از من می دزدد...؛
بنابراین دریافته ام اگر نمی خواهم یک برده باشم ،
در دل نسبت به دیگران کینه و رنجشی نداشته باشم...!
خود را در آیینه نگریستم
و دریافتم :
ارزش من بیش از یک فکر نا آرام است . . . !
****************
کینه را از سینه باید کند زود
کینه چون دیرینه شد نتوان زدود
(مطهر)